نوشته شده در تاریخ 94/2/3 ساعت 12:18 ع توسط دکتر بالتازار
یا رب
نسخه پیچ 1 : دکتری که صبح میاد برای ما بستنی سنتی خرید .
نسخه پیچ 2 : بیا . صبحی هام دکتر دارن ما هم دکتر داریم . اون نصف توئه .
گفتم : بستنی چیه ؟ می خورین چاق میشین بعد باید " اسلیم مکس " بخورین تا لاغر شین .
نسخه پیچ 2 : آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد خواب در وقت سحرگاه گران می گردد .
آدم که پیر میشه حرصش زیاد میشه . گفتم : عقلش زیاد میشه .
نسخه پیچ 1 که گوشی رو گذاشت رو به نسخه پیچ ها گفت : دکتر فلانی زنگ زد و گفت " خواهش می کنم خواهش می کنم آمپولایی که می ریزین تو پلاستیک داخل پاکت بذارین که وقتی مریض می کوبه روی میز و میگه چه جوری مصرف کنم خورد نشه " .
نسخه پیچ 2 : هه . ( خورد شد ) دیگه نمیخواد مصرف کنی !!!
نسخه پیچ 3 : مصرف شد ( دیگه لازم نیست بزنی ) !!!
نسخه پیچ روی قطره دستور زده بود " هر 8 ساعت 7 و نیم قطره " !!!
نسخه پیچ 2 : فلانی ! اون نیم قطره رو چه جوری بده ؟؟؟
نسخه پیچ 3 : کفشو بده !!! ...
و در جایی دیگه گفت : 7 قطره می خوره یه قطره هم بو می کشه میشه 7 و نیم قطره !!!
خانم : ببخشید . گلوم می سوزه موقع خواب و موقع غذاخوردن .
گفتم : دیفن هیرامین بگیر و غرغره کن و بخور . آب نمک هم خوبه .
یکی از نسخه پیچ ها ( که به آب نمک گفتن من حساسن ) گفت : طرف میگه چشام درد می کنه دکتر میگه " آب نمک غرغره کن " نسخه پیچ 2 : غرغره کن بریز تو چشات !!!